فیلم لدی برد به کارگردانی و نویسندگی گرتا گرویک که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد .محصول کشور آمریکا است و در ژانر کمدی -درام است. در این فیلم سیرشا رونان، لاری میت کاف، تریسی لتس، لوکاس هجر، تیموتی شلمی، استیون هندرسون و لوئیس اسمیت به هنرمندی پرداخته اند.
پس از تماشای فیلم Lady Bird با بازی سیرشا رونان، تنها یک جمله به خاطرم رسید؛ ای کاش تمامی آثار اکرانشده در تاریخ سینما، همینقدر دوستداشتنی و بدون نقص بودند
فیلم، به طرز آرامشبخشی، برداشتی تماما واقعگرایانه از یک زندگی را نشانتان میدهد. برداشتی واقعگرایانه از دنیای یک دختر نوجوان که با صداقت و بدون ترس، لحظههای بیهیجان افتادن او روی مبل را هم نشانتان میدهد. چرا که فیلمساز، هم اغراق سینمایی را به خوبی فهمیده و هم ارزش واقعگرایی صرف و حتی اعصابخوردکن را میداند. به همین دلیل هم لبخندها و بغضها و ترسها و شجاعتهای شخصیت اصلی داستانش را نه شبیه به یک قهرمان، نه شبیه به یک پروتاگونیست خاکستری، نه شبیه به نمادی از تمام انسانها که دقیقا مانند خودتان شکل داده است. نتیجه هم آن شده که موقع تماشای «لیدی برد»، قویتر از هر فیلم دیگری، احساس کردم یک نفر از بخشهای مختلف زندگی خودم، از آرزوهای درون ذهنم و سکانسهایی که برای لحظهی واقعی شدنشان تصور میکنم فیلمبرداری کرده و با تدوینی ارزشمند، با استفاده از بازیگری شدیدا لایق احترام و ستایش و با یک کارگردانی مطلقا خالی از نقص و سرشار از زیبایی، نشان جهانیان داده است. این در حالی است که من نه تعدادی محدود از بخشهای زندگی کریستین، شخصیت اصلی داستان، که تقریبا فرهنگ متفاوتی که در آن بزرگ شدهام و کیلومترها فاصلهای که محل زندگانیام با مکان تولد وی داشته، غالب آنها را هرگز به این شکل تجربه نکرده و نخواهم کرد. اما همذاتپنداری فیلم به قدری قدرتمندانه جلوه کرده و به وجود مخاطب نفوذ میکند، که این احساسم دربارهی شاتهای فیلم را به سادگی فریاد میزنم. «لیدی برد»، سکانسهای ضبطشدهای از زندگی من و خیلیهای دیگر است. سکانسهایی ضبطشده که احساساتم در مواقع تماشای آنها، به طرز انکارناپذیری فوران میکنند.
یکی از بزرگترین مزیتهای فیلمنامهی «لیدی برد»، این است که در لحظات آن، هیچ شخصی برای هیچ لحظهای قضاوت نمیشود. این یعنی برخلاف تعداد زیادی از حتی فیلمهای بزرگ سالهای اخیر، فیلمساز در خدمت پر رنگ کردن کاراکتر اصلیاش، انسانهای دور و بر او را کنار نمیزند و از ارزششان نمیکاهد. منظورم آن است که مثلا شاید کریستین، تنها کاراکتر حاضر روی پوستر اصلی فیلم باشد و قصه بر پایهی تجربههای گوناگون او از دنیا شکل بگیرد، اما واقعیت آن است که همهی انسانهای حاضر در فیلم، آدمهای مهمی هستند
لیدی برد از آن دسته آثار فمنیستی نیست که زنان را موجوداتی کاملا قدرتمند، شکست ناپذیر و پر از امید به تصویر بکشد، بلکه برعکس سعی دارد یک نمای واقعی از ضعفها و قدرتهای زنان در دنیای امروز نشان دهد و در این بین، تا توانسته، نظام اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعهی آمریکا را به باد انتقاد گرفته است.
در پایان باید گفت با وجود آنکه خانم گرتا گرویگ تحصیلات آکادمیک ندارد و این اولین تجربه کارگردانیاش است، اما او یک اثر خوشساخت با جزئیات فوقالعاده تحویل جامعه سینمایی داده است. فیلم Lady Bird پر از نکات ریز و درشتی است که میتوانند آموزنده و مفید باشند. سیرشا رونان هم با بازی بسیار خوبش ثابت کرد که یک ستاره پر از استعداد و آیندهدار هالیوود است و قطعا از این پس ما با احترام بیشتری در مورد او قضاوت خواهیم کرد. نظر ما این است که فیلم Lady Bird را حتما تماشا کنید. این فیلم درام است و رگههایی از کمدی هم در آن دیده میشود، اما شما باید با یک نگرش عمیق و ژرف به تماشای آن بپردازید تا بتوانید فیلم را با تمام وجودتان درک و حس کنید و از دیدن آن لذت ببرید.