شاید بهعنوان یک زن هیچگاه فرصت این برایمان پیش نیامده که نسبت به خودمان و نیازهایمان آگاهی کسب کنیم. شاید هیچگاه زندگی ایدهآل و آنطور که خوشایندمان است، نداشتهایم و یا توان ساختن چنین زندگیای را در خود ندیدهایم. ریچل هالیس در کتاب خودت باش دختر ما را به دنیای پرانرژی خود میبرد که اگرچه ایدهآل نیست، اما پر از انرژی مثبت و حال خوب است.
کتاب خودت باش دختر، پر از داستانهای عجیب، خندهدار و تلخ است که ریچل هالیس از زندگی شخصیاش تعریف میکند و از این طریق آموختههایش، هر کدام از این تجارب را در اختیار زنانی میگذارد که چالشهایی مشابه او داشتهاند.
سبک نگارش کتاب با آن لحن طنز و گیرا، خواننده را با خود همراه مىکند. گاهى مطالب در عین سادگى به حدى جذاب است که احساس مىکنید در حال خواندن مطلب یکى از پستهاى اینستاگرام نویسنده هستید. موضوعات به شدت با روزمرگى ما گره خوردهاند و همین سادگى باعث شده تا خواننده با هالیس همگام شود. خندهى از سر آشنایى یا گریهى همدردى، همه در گوشه گوشهى این دویست و خردهاى صفحه جا خوش کردهاند و منتظرند تا مخاطب را درگیر خودشان کنند.
از سویى، در شروع کتاب بیم آن مىرود که هر لحظه مطالب سبک و سیاقِ کتب انگیزشىاى را بگیرد که نیمى از افراد جامعه از آن گریزانند. چرا که تنها حس خوب و انگیزه را بدون هیچ زیربناى عملى به مخاطب عرضه مىکنند. «تو خیلى خوبى، پس مىتوانى!» جمله کلیدى غالب این قبیل کتابها چنین است، اما ریچل هالیس پس از آنکه در هر فصل، با ذکر تجربیاتى از زندگى خود، دروغى را موشکافى مىکند، در انتهاى همان فصل حداقل سه روش مناسب براى در هم شکستن وجهه راستى نماى آن دروغ پیشنهاد مىکند. این روشها اغلب ساده و کاربردى هستند و هزینهاى براى مخاطب به همراه ندارند.
در کل خودت باش دختر کتابى انگیزهبخش، دلچسب و دوست داشتنى است براى آنان که مىخواهند دست از باور کردن دروغها بکشند و تبدیل به خود واقعىشان شوند.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
این کتاب پر از جملات و داستانهای جذاب و صمیمی است. نویسنده از تجربههایش برایمان میگوید و تلاش میکند تا به همه بیاموزد که چگونه سطح استانداردهای شخصیمان را بالا ببریم. چگونه خود را دوست داشته باشیم و زندگی شادی را تجربه کنیم. حتی اگر محیط مناسب و ابزارهای بیرونی کافی در اختیار نداشته باشیم، چگونه با افزایش آگاهی و بهکارگیری ابزارهای درونیمان احساس خوشبختی را تجربه کنیم.